پارت ششم :

بس کن نگار. باز رفتی سر خونه اولت؟ این بچه اونجا دووم نمیاره. به ما وابسته‌س. همون ساعتهایی که تو خونه نیستی به قائده هزار بار میتونه بپرسه نگار کجاست... میخوای دقِّش بدی؟ مگه من مرده باشم.

جمله ی آخرش در گلو لرزید. نگار حوله به دست سینا را از ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.